مسافرت غزل
روز جمعه ما وخاله غزل ومامان بزرگ وبابابزرگ غزل رفتیم به سمت استارا. تقریبا 8 بود که حرکت کردیم وظهر رسیدیم سی سنگان برای یه استراحت کوتاه رفتیم کنار ساحل . تا ما مستقر بشیم غزل ودختر خاله غزل با بابای غزل رفتن به طرف اب وحتی بچه ها اجازه ندادن کارشون به مایو بکشه وخودشونو خیس کردن ومشغول اب بازی شدن. بعد یه استراحت کوتاه حرکت کردیم ساعت 8-9 بود که رسیدیم انزلی چون خسته بودیم یه ویلا گرفتیم و شب و همونجا موندیم . فردا صبح همه به اتفاق رفتیم که تالاب انزلی رو ببینیم.وای که چقدر خوشگذشت.خیلی زیبا بود انگار همه زیباییهای طبیعت اونجا جمع شده بودن.غزل اولش یه کمی اخم کرد اخه نزا...
نویسنده :
مرجان مامی غزل
15:47
عکسهای غزل
یه سری عکسهای غزل از تقریبا یک سالگی تا یه هفته پیش دوسالگی غزل عاشق حیوونه حالا هر چی میخواد باشه. اینجام سینما چهار بعدیه که غزل همون اول فیلم از ترس عینکشو برداشت. اینجا که غزل پروانه ای شده شهر عجایب مشهده اینم عکسای عید 89 سه تا عکس اخر هم هفته پیشه که غزل قایق سوار شده وبعد از شنا داره به خودش میرسه. ...
نویسنده :
مرجان مامی غزل
1:48